کد مطلب:279288 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:163

در بیان اینکه بغض کفار و ملحدین از ارکان دین است
اول آن است كه بغض قلبی كفار و ملحدین كه از اركان دین و اجزاء ایمان است ازدل برده و محبت و دوستی آنها را كه در مناقضت با دوستی خداوند و اولیائش چون آب و آتش است آورده بلكه مراوده و آمیزش با آنها مایه افتخار و سبب مباهات شده و حال آنكه حق تعالی میفرماید در آیه «لاتجد قوما...» «یعنی:»نمی یابی قومی را كه ایمان آوردند به خداوند و روز باز پسین دوست دارند كسی را كه دشمنی و مخالفت كند خدا و رسول او را هر چند پدران یا پسران یا برادران یاعشیره او باشند چه رسد به بیگانه پس دوست ایشان را حظی از ایمان نباشد. و نیزفرموده:

«یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوی و عدوكم اولیاء...»

«ترجمه: ای كسانی كه ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی مگیرید.»

و در «من لایحضره الفقیه» از جناب صادق علیه السلام روایت كرده كه خداوند وحی فرستاد به سوی پیغمبری از پیغمبران خود كه بگو به مؤمنین نپوشند لباس اعدای مرا و نخورند غذای اعدای مرا و نروند به راه های اعدای من پس میشوید از دشمنان من چنانچه ایشان دشمنان من اند. و در «كتاب جعفریات» به همین مضمون از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل كرده ودر آخر آن فرموده: و متشكل نشوند به شكلهای اعدای من.

و در «امالی صدوق» مروی است كه جناب صادق علیه السلام فرمود:كسی كه دوست دارد كافری را، دشمن داشته خداوند را و كسی كه دشمن شود كافری را، دوست داشته خدا را. آنگاه فرمود: دوست دشمن خدا، دشمن خدا است. و در «صفات الشیعه» از جناب امام رضا علیه السلام روایت كرده كه فرمود: به درستی كه از كسانی كه به خود بستند محبت ما اهل بیت را كسانی اند كه فتنه ایشان سختتر است بر شیعیان ما از دجال، راوی گفت: به چه سبب؟ فرمود: به دوست داشتن دشمنان ما و دشمن داشتن دوستان ما، زیرا كه چون چنین شود مختلط میشود حق به باطل و مشتبه میشود پس شناخته نمیشود مؤمن از منافق.

و نیز آن جناب درباره اهل جبر و تشبیه و غلات فرمود چنانچه در «خصال» مروی است كه هركس دوست دارد ایشان را، دشمن داشته ما را وكسی كه دشمن دارد ایشان را، دوست داشته ما را و كسی كه مواصلت كند ایشان را،بریده است با ما و كسی كه بریده از ایشان، مواصلت كرده با ما و كسی كه بیازارد ایشان را، نیكی كرده است با ما و كسی كه نیكی كند ایشان را، آزرده است ما را و كسی كه اكرام كند ایشان را، اهانت كرده ما را و كسی كه اهانت كرده ایشان را، اكرام نموده ما را و كسی كه رد كند ایشان را، پذیرفته از ما و كسی كه بپذیرد از ایشان، رد نموده ما را و كسی كه احسان كند ایشان را، بدی نموده با ما و كسی كه بدی كند با ایشان، احسان نموده با ما و كسی كه تصدیق كند ایشان را، ما را تكذیب نموده وكسی كه تكذیب كند ایشان را، تصدیق نموده ما را و كسی كه عطیه دهد ایشان را،محروم كرده ما را و كسی كه محروم كرده ایشان را، عطیه داده ما را. ای پسر خالد! هركه از شیعیان ما است نگیرد از ایشان دوستی و ناصری، و چون حال این قسم كفره چنین باشد حال سایر كفار اگر بدتر نباشد كمتر نخواهد بود.

دوم آنكه در دل بغض دین و طریقه مسلمین و عداوت متدینین و علما و صالحی كه متأدباند به آداب شریعت و منكرند به قلب و زبان معاشرات و مشابهت به آن جماعت را كم كم ثابت و برقرار شود چه هر كس به حسب فطرت متنفر است از مخالفت طریقه و منكر رسوم خویش كه آنها را از روی محبت و خیال التذاذ ومنفعت اختیار كرده خصوص اگر آن مخالف، ناهی و رادع باشد به قدر امكان او را از پیروی آن طریقه و شیوع و بروز این مفسده به مقامی رسیده كه نزدیك شد معامله كنند با اهل علم و ارباب دین معامله با یهود مسكین كه از دینش قلب منزجر وصورت عبوس شده و آن را كه تمكن رساندن اذیتی است به او در صدد ان برآمده بلكه از دیدن صاحب عمامه كه وجودش منغص عیش و مانع لهو لعب است تنفربیش از و انزجار و استهزاء و سخریه و اشاره به چشم و دست به نحو استخفاف زیاده از دیگران بلكه حكایت حركات و سكنات اهل علم را در اوقات تحصیل وعبادت از اسباب مضحكه مجالس لهو و زینت محافل طرب خود كرده اند و گاهی در لباس شعر و مضامین نظم درآوردند و همان كارها كه كفار هنگام دیدن مؤمنین میكردند از استهزاء به زبان و اشاره به ابرو و چشم و استحقار و استخفاف به مقدارمیسور، و خداوند در مواضع متعدده حكایت فرموده و وعده عذاب دنیا و آخرت به آن داده به همان روش فساق و فجار با آن جماعت در این اعصار چنین كنند و این بغض و منافرت با لزوم تعظیم و احترام ایشان نهایت مناقضت و كمال مباینت دارد و هرگز با یكدیگر جمع نشود. و در اخبار بسیار دائره ایمان را منحصر فرموده اند به حب فی الله و بغض فی الله و فرمودند: ایمان نیست مگر حب و بغض خداوند وآنچه پسندیده و دوست دارد، و بغض اعدای خداوند و آنچه دوست دارند.

و در «نهج البلاغه» مذكور است كه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: اگر نبود در ما مگر دوست داشتن ما آنچه را كه خداوند دشمن دارد و تعظیم كردن ما آنچه را كه خداوند حقیركرده هرآینه كفایت میكرد ما را در مخالفت ما خدا را و روگرداندن از امر او.

و بالجمله: رشته كار امت پیغمبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله و سلم به جایی رسیده كه غالب عوام از ضروریات مسایل بیخبرند بلكه از تردد و مجالست و انس با نصاری وزنادقه و دهریین چندان كلمات كفر و سخنان منكرانه كه مورث ارتداد است در میان مردم شایع شده كه فوج فوج از دین بیرون روند و ندانند و اگر دانند ازهم خود نشمارند. اكابر و اعیان به معاصی بزرگ چون خوردن روزه شهر رمضان در محضر خلایق مفتخرند و بر پیروان دین خنده زنند و سخریه و استهزاء كنند و ایشان را بی شعور وبی ادراك دانند و در سلك بی خبران و بی ذوقان شمارند و گاهی ایشان را خشك مقدس نامند و بر افعال خدا عز و جل پیوسته اعتراض كنند و ایراد گیرند و مدایح وتوصیف حكما و اهل صنایع فرنگ و كثرت عقل و هوشی ایشان را ورد زبان و زینت مجالس نمایند و صنایع و اعمالشان را كه نتیجه فی الجمله تكمیلی است در علم طبیعی و ریاضی از قوت بشر بیرون دانند و با معاجز و خوارق عادات انبیا و اوصیا علیهم السلام برابر سازند و از مجالس علما گریزان و از صحبت علم دین و ذكر معاد ملول و منزجر شوند و اگر در محفلی گرفتار شوند به خواب روند یا دل را به جای دیگر فرستند، و رعایت فقراء و اهل دین را لغو و بی فایده انگارند و از اموال نجسه كه از چندین راه حرام و از خون ارامل و ایتام به دست آورده و در مصارف حرام و معاصی عظام خرج كنند خود را غنی و معظم و لازم الاحترام شمرند و علما و اتقیا را خورنده مال مردم و حلوایی و گدا و ذلیل پندارند. استعمال ظروف نقره و طلا و لباس مردی زری و دیبا و ریشه ای تراشیده به هیئت بنی مروان و بنی امیه سخن محبوب و زبان مرعوب لسان فرانسه و انگلیس و بدل كتاب خداوند و آثار ائمه اطهار علیهم السلام كتب ضلال و مؤلفات كفره را انیس و جلیس، یهودیان كه سالها در بلاد فرنگ با عیسوی محشورند رسوم مذهب و كیش خود را از دست ندادند، ومسلمانان از سفر چند ماهه به آن صوب دل از مسلمانی كشیدند كمتر معصیتی مانده كه شایع نشده و قبحش از انظار برداشته نیست و كمتر طاعتی و عبادتی باقی است كه از آن جز صورت و اسمی و در آن از چندین راه خلل و فسادی راه نیافته،اهل حق از اقامه معروف و نهی منكر عاجز و با قدرت از تأثیر آن مأیوس و در خلوات بر ضعف ایمان و غربت اسلام و شیوع منكر گریان و مغموم.